گاهی که نگاهش می کنی میبینی
دوستش داری، مهربان است و بی ریا ....
در خیالت برای احساست به او،لباس عشق میدوزی!
اما هر جور که اندازه میگیری میبینی که به قد و قواره اش نمی خورد
دلگیر میشوی، دوباره محاسبه میکنی
اما .............
نه نمیشود، قد و قامت احساست به او، به پای عشق نمیرسد
دوباره اسیر تردید میشوی
آرام آرام احساست را کنار میزنی
و تنها میشوی ........
با پیراهنی که هنوز اندازه ((هیچکس)) نیست